سعیده سادات شهیدی
چکیده
ملاصدرا در باب نقش فطرت در هدایتپذیری انسان، تعابیر گوناگونی دارد. در مواضعی فطرت همه انسانها را قوه و استعداد کسب فضایل و رذایل و در همه انسانها یکسان دانسته که نتیجه این امر یکسانانگاری انسانها در امر هدایتپذیری است. در مواضع دیگری فطرت انسان را عامل هدایت دانسته و ضلالت را اکتسابی میداند و در مواردی نیز از انسانهایی ...
بیشتر
ملاصدرا در باب نقش فطرت در هدایتپذیری انسان، تعابیر گوناگونی دارد. در مواضعی فطرت همه انسانها را قوه و استعداد کسب فضایل و رذایل و در همه انسانها یکسان دانسته که نتیجه این امر یکسانانگاری انسانها در امر هدایتپذیری است. در مواضع دیگری فطرت انسان را عامل هدایت دانسته و ضلالت را اکتسابی میداند و در مواردی نیز از انسانهایی سخن گفته است که فطرتشان بر کفر سرشته شده و امکان معرفت حق و شایستگی هدایت را ندارند. به نظر میرسد فهم اختلاف اقوال در آثار ملاصدرا با توجه به نگاه تشکیکی او و اعتقاد وی به تمایز سرشت و خمیرمایه اولیه انسانها میسر است. از نظر صدرالمتألهین نفوس و ابدان انسانی از بدو آفرینش، در صفا و کدورت، شدت و ضعف و شرافت و خست با یکدیگر تفاوت دارند و همین امر به تمایز آنان در گرایش به خیر و شر انجامیده است. بر این اساس با طیفی از انسانها مواجهیم که در دو سر این طیف، هدایتیافتگان و گمراهان قطعی هستند و در میانه آن، انسانهای متمایل به خیر یا شر و یا در حد وسط آن دو. با وجود تصریح ملاصدرا در بهکارگیری تعابیری چون کفر فطری و گمـراهی سرشتی، از آنجا که وی بر عنصر اختیار در شکلگیری فعل انسان تأکید فراوانی دارد، شارحان چنین تعابیری را به معنای اقتضاء و علیت ناقصه سرشت انسانی در گرایش به کفر دانستهاند، نه حتمیت و ضرورت.